مردی شبی را در خانه ای روستایی می گذراند...؛
پنجره های اتاق باز نمی شد .
نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست آن را باز کند .
با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد
و سراسر شب را راحت خوابید .
صبح روز بعد فهمید که شیشه کمدکتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است...!
" او تنها با فکر اکسیژن ، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!! "

وقتی بهترین ها را می خواهید افکارتان بِکر است و زلال.

افکار از جنس انرژی اند و انرژی، کار انجام می دهد...



تاريخ : جمعه 29 آبان 1394برچسب:بهترین افکار,داستان آموزنده,مطلب آموزنده,آموزنده, | 15:10 | نويسنده : Zohreh |
صفحه قبل 1 صفحه بعد